زیبارویی که دهان وی بسان غنچۀ گل باشد. کنایه از معشوق و معشوقه. (از ناظم الاطباء). از اسماء محبوب. (آنندراج) : کشت مرا دلش به کین، هست لبش گوا بر این خامشی گواه بین، غنچه دهان کیست او. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 658). غنچه دهان من بیا تنگدلی من ببین بی تو چگونه زنده ام سنگدلی من ببین. امیرخسرو (از آنندراج)
زیبارویی که دهان وی بسان غنچۀ گل باشد. کنایه از معشوق و معشوقه. (از ناظم الاطباء). از اسماء محبوب. (آنندراج) : کشت مرا دلش به کین، هست لبش گوا بر این خامشی گواه بین، غنچه دهان کیست او. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 658). غنچه دهان من بیا تنگدلی من ببین بی تو چگونه زنده ام سنگدلی من ببین. امیرخسرو (از آنندراج)
پنبه دهان. کنایه از کم گو و کم سخن. (غیاث اللغات) : پنبه دهنا کدام روئی سوزن پلکا کدام سوئی ؟ امیرخسرو (از آنندراج). از دو بیت شاهد پنبه دهان و پنبه دهن معنی مفهوم نمیشود، محتاج تأیید است
پنبه دهان. کنایه از کم گو و کم سخن. (غیاث اللغات) : پنبه دهنا کدام روئی سوزن پلکا کدام سوئی ؟ امیرخسرو (از آنندراج). از دو بیت شاهد پنبه دهان و پنبه دهن معنی مفهوم نمیشود، محتاج تأیید است
کنایه ازجمع شدن و گرد شدن. (انجمن آرا) (از برهان قاطع). کنایه از خویش را فراهم آوردن. (آنندراج) : عندلیبی که در خیال گل است هر کجا غنچه میشود چمن است. صائب (از بهار عجم) (آنندراج). ، متأمل شدن. تفکر و تأمل. رجوع به غنچه گشتن شود
کنایه ازجمع شدن و گرد شدن. (انجمن آرا) (از برهان قاطع). کنایه از خویش را فراهم آوردن. (آنندراج) : عندلیبی که در خیال گل است هر کجا غنچه میشود چمن است. صائب (از بهار عجم) (آنندراج). ، متأمل شدن. تفکر و تأمل. رجوع به غنچه گشتن شود